مجله خبری اینترنتی گیلان

دولت و ملت همدلی و هم زبانی

مجله خبری اینترنتی گیلان

دولت و ملت همدلی و هم زبانی

قوانین تنوع‌سازی هوشمندانه کسب‌وکار

ریشه‌های کسب‌وکار خدماتی سودکسو (Sodexo) به یک شرکت حمل‌ونقل دریایی کوچک برمی‌گردد که توسط خانواده پیره بلون اداره می‌شد و از اوایل قرن 20 در بندر مارسی چنین کسب‌وکاری را راه‌ انداخته بود.

پیره بلون سودکسو را در سال 1966 و در پی شناسایی فرصتی در خدمات عرضه مواد غذایی و خواربار به شرکت‌های محلی و سپس مدارس، بیمارستان‌ها و دیگر موسسات، راه‌اندازی کرد. درست یک سال بعد از آن، آژانس فضایی CNES فرانسه که یکی از مشتریان سودکسو بود، از این شرکت خواست خدمات بهداشت و پشتیبانی پایگاه‌ آن در گینه را سازماندهی کند. این نشانه‌ اولیه‌ای بود از اینکه اگر ما کار خوبی برای مشتریان‌مان انجام دهیم، به سوی توسعه خدماتی سوق داده می‌شویم که حتی تصور آن را هم نمی‌کردیم.
این روند از زمانی که در 10 سال پیش مدیرعامل شدم، تسریع شده است. شرکت‌ها سال‌ها است که وظایف بسیاری را برون‌سپاری کرده‌اند و این کار باعث شده چالش جدیدی برای خود ایجاد کنند؛ چالش‌هایی مثل مدیریت و هماهنگ‌سازی کار عرضه‌کنندگان با کیفیت‌های مختلف. برخی شرکت‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که کار با یک ارائه‌کننده واحد و یکپارچه آسان‌تر است.
البته متنوع‌سازی محدودیت‌های خود را دارد. در دهه گذشته ما در سطح جهانی و در ارائه خدمات متنوع توسعه یافته‌ایم؛ اما در این فرآیند باید دقیقا به این فکر کنیم تنوع‌سازی چه زمانی لازم است. به‌طور گسترده، ما برای خودمان چهار قانون اولیه داریم:

پایبند بودن به مدل کسب‌وکار
اولین قانون این است که هیچ گاه به حوزه‌ای که با مدل کسب‌وکار موجود ما سازگاری ندارد وارد نمی‌شویم. در واقع، بسیاری از شرکت‌ها چنین ادعایی دارند. اما وقتی بسته خدمات یکپارچه‌ ارائه می‌دهید، باید در آن حوزه دقت خاصی به خرج دهید.
مدل ما خیلی ساده است: خدماتی که ارائه می‌دهیم، البته با چند استثنای کوچک، می‌تواند توسط یک فرد یا تیم ارائه شود و نیازی به سرمایه‌گذاری بلندمدت یا خرید ابزارهای گران‌قیمت ندارد. مثلا وقتی می‌خواهیم خدمات رستورانی به شرکتی ارائه کنیم، گاز یا یخچال یا سایر ابزارهای آشپزخانه را خودمان نمی‌خریم.
این مدل کسب‌وکار مزایای متعددی دارد. اول اینکه مجبور نیستیم در دارایی‌های ثابت سرمایه‌گذاری کنیم. پرداخت حقوق کارکنان و تهیه مواد اولیه، که قیمت‌های متغیری دارد، مهم‌ترین هزینه‌های ما را تشکیل می‌دهند. معمولا وقتی قرارداد جدیدی را شروع می‌کنیم، مشتری کارمندانی دارد که خودشان وظایفی را انجام می‌دهند. بنابراین آنها را به خدمت می‌گیریم و دوباره آموزش می‌دهیم و این مزیت رقابتی اصلی ما است. اگر نیاز داشته باشیم خیلی سریع در یک حوزه خاص تخصص به دست آوریم، ممکن است بنگاه دیگری را تحت تملک خودمان درآوریم. اما حتی در آن صورت هم 80 درصد رشدمان به افراد سازمان وابسته است.
مزیت دومی که این مدل دارد استانداردسازی است. ما مجموعه‌ای از بهترین اقدامات را شکل داده‌ایم و می‌توانیم این اقدامات را از این مشتری به مشتری بعدی انتقال دهیم. این کار باعث می‌شود تا حد زیادی در هزینه‌هایمان صرفه‌جویی کنیم که این امر برای مشتری هم مقرون به صرفه خواهد بود.
البته اداره کسب‌وکاری که ماهیت آن بیشتر محلی است، اما عملکرد جهانی دارد، بسیار پرچالش است. برای حل این مشکل، می‌خواهیم ساختاری را جایگزین کنیم که کسب‌وکارهای جهانی ما را در هر کشوری بر اساس نوع مشتری گروه‌بندی کند. سازماندهی مشتریان مطابق نوع فعالیت آنها، پایگاهی را برای به اشتراک‌گذاری دانش و ارائه بهترین خدمات در اختیار ما قرار می‌دهد. در ضمن، کارمندان نیز مطابق کاری که انجام می‌دهند (تکنسین موتورخانه، خدمات نظافت، پرستاری در خانه و...) گروه‌بندی می‌شوند. این تیم مسوولیت آموزش افراد تازه استخدام شده را بر عهده دارند که سپس در سطح جهانی به اشتراک گذاشته می‌شود.

 ایجاد شادی و بهره‌وری در افراد
قانون دوم ما این است که تنها خدماتی ارائه می‌دهیم که به‌طور مستقیم کیفیت زندگی افراد را بالا می‌برد، حتی اگر مشتری مورد‌نظر ما سازمان‌های بزرگ – اعم از شرکت‌ها، وزارتخانه‌ها، مدارس و بیمارستان‌ها – باشند. ما معتقدیم با شاد کردن افراد و در پی آن بالا بردن بهره‌وری افرادی که در این سازمان‌ها کار می‌کنند، به مشتریان‌مان ارزش می‌افزاییم و با اتخاذ این رویکرد، روش‌های جدیدی برای متنوع‌سازی خدمات‌مان یافته‌ایم.
سهم من در این میان کمک به تصریح همه آن چیزی است که صورت می‌گیرد. چند سال پیش، همکاری با استادان دانشگاه و مراکز تحقیقی را شروع کردیم تا دقیقا بدانیم باید چه معیارهایی را دنبال کنیم و به 6 معیار رسیدیم: محیط فیزیکی، تعامل اجتماعی، رفاه و سلامت، درک اجتماعی، کارآیی و توسعه فردی. هر خدماتی که ارائه می‌دهیم، باید حداقل یکی از این معیارها و ترجیحا چند تا از آنها را دربربگیرد.
این شفافیت، سنجش و نمایش عملکرد را آسان‌تر می‌کند. اگر کارمندان یک شرکت تعداد روزهای کمتری مریض شوند، یعنی ما توانسته‌ایم خدمات خوبی برای سیستم تهویه آن ارائه دهیم. اگر وزن کارمندان متعادل باشد، یعنی رژیم سالم‌تری در برنامه‌ غذایی آنها در نظر گرفته‌ایم. وقتی به طراحی فضای یک شرکت کمک می‌کنیم – مثلا اینکه دستگاه فتوکپی را کجا بگذارد – مستقیما نحوه تاثیر چیدمان بر کارآیی هر یک از کارکنان را مد نظر قرار داده‌ایم. طراحی و مدیریت فضاهای عمومی در یک کمپ دانشگاهی، مثل امکانات ورزشی برای تماشاچیان مسابقات، محل پذیرش و کافه‌ها، می‌تواند تعاملات اجتماعی را ارتقا دهد و این موضوع مهمی است که باید مد نظر قرار دهیم.
این جهت‌گیری به سوی نیازهای افرادی که از خدمات ما استفاده می‌کنند، ما را به سوی انتخاب در مورد کاری که می‌خواهیم یا نمی‌خواهیم انجام دهیم راهنمایی می‌کند.
تمرکز بر کیفیت زندگی افراد اغلب قرابت‌های شگفت‌آوری را به وجود می‌آورد. ما خدمات حفاری و تاسیسات نفتی در سیبری را مدیریت می‌کنیم. افرادی که در این مناطق دورافتاده کار می‌کنند، به شدت در معرض ریسک اضافه‌وزن یا اعتیاد قرار دارند.
برخی از مشتریان از ما می‌خواهند به کاهش اثرات انزوا و افسردگی در کارمندان‌شان کمک کنیم. بنابراین برنامه‌ای را برای تک تک این افراد در نظر می‌گیریم تا رژیم غذایی و فعالیت‌های ورزشی خود را مدیریت کنند.
 این بسته خدماتی بسیار گسترده است و هزینه چندانی برای کارفرمای آنها که مشتری ما هستند ندارد، اما شرکت‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که ارائه آن باعث کاهش مرخصی‌های استعلاجی و نیز افزایش بهره‌وری کارمندان می‌شود.
تفکر سیستماتیک در مورد کیفیت زندگی چشم‌های ما را به سوی فرصت‌های جالبی باز کرده است. به‌عنوان مثال، از سال 2008 با استفاده از تجربیاتی که در بخش سلامت و دیگر صنایع داشتیم، توانستیم خدمات حمایت از سالخوردگان را در آمریکا ارائه دهیم. با توجه به تغییرات جمعیت‌شناختی (تا سال 2050 حدود 5/ 1 میلیون نفر در سطح جهان بالای 65 سال سن خواهند داشت)، این بازار علاوه‌بر کشورهای توسعه‌یافته که جمعیت پیر دارند، در چین نیز به‌دلیل سیاست‌های کنترل جمعیت، به سرعت در حال رشد است. همچنین از آنجا که میزان اشتغال پدر و مادر هر دو بیشتر می‌شود و والدین از خانواده‌های گسترده خود دورتر می‌شوند، پتانسیل رشد در خدمات نگهداری از کودک، به‌خصوص در بازارهای توسعه‌یافته و نیز نوظهور، قابل پیش‌بینی است.
با چنین پیشرفت‌هایی، این امکان وجود دارد که روزی بتوانیم خدمات همه‌جانبه کیفیت زندگی به همه افراد، از کودکی تا پس از بازنشستگی ارائه دهیم.

 کمک به مشتری برای اجرای استراتژی
قانون سوم این است که بسته‌های خدماتی ما باید به مشتری کمک کند استراتژی‌های خود را پیاده کند. مثالی می‌زنم: یکی از مشتریان بزرگ ما در چین می‌خواست مرکز تحقیقات خود را از مرکز شهر به حومه آن انتقال دهد. بزرگ‌ترین چالش آنها این بود که بیشتر کارمندان در همان نزدیکی مرکز زندگی می‌کردند و در صورت انتقال به مکان جدید، رفت‌وآمد برای آنها خیلی سخت می‌شد (قابل ذکر است که حفظ استعدادها در چین یک مشکل بزرگ است). این مشتری از ما خواست در جمع‌آوری ارزش پیشنهادی یک محیط کار که برای کارمندان جذابیت داشته باشد، به او کمک کنیم.
با این شرکت و معماران آن روی چیدمان دفاتر کار کردیم و یک طرح حمل‌ونقل ایجاد کردیم که رفت‌وآمد را برای کارمندان آسان کند. همچنین برای کاهش نگرانی‌های شخصی به علت دور بودن آنها از محل زندگی‌شان، خدمات رفاهی مانند خشکشویی، مسافرت، رزرو رستوران و هر چیزی که در مرکز شهر در دسترس بود را در نظر گرفتیم. بعد از این اقدامات رضایت کارمندان به 98 درصد افزایش و میزان جابه‌جایی پرسنل از 12 درصد به 8 درصد کاهش یافت.  
ما به این نتیجه رسیدیم که اگر این خدمات را ارائه نمی‌کردیم، به پیمانکار فرعی شرکت تبدیل می‌شدیم. برای اینکه خودتان را متمایز کنید و نشان دهید خدمات پیشنهادی شما صرفا کالا نیستند، باید مستقیما وارد مکالمه با مدیریت ارشد مشتری خود شوید. از زمانی که مدیرعامل سودکسو شدم، این شرکت وارد معاملات جهانی و چند لایه با شرکت‌های چندملیتی مانند گلکسو‌اسمیت و یونیلور شده است. من و همکارانم مرتب به دفاتر مرکزی آنها سرمی‌زنیم تا بدانیم چطور می‌توانیم به توسعه بهره‌وری و انگیزه کارمندان بیشتر کمک کنیم.

 اتکا به کارمندان، نه پیمانکاران فرعی
چهارمین قانون این است که مالکیت کسب‌وکارهایی که در آن هستیم به دست خودمان است. نمی‌خواهیم یک پیمانکار ساده باشیم که با پیمانکاران فرعی کار می‌کند و این کاری است که بیشتر رقبای ما انجام می‌دهند. اعتقاد داریم برای ارائه خدماتی که کیفیت زندگی افراد را توسعه دهد، باید خودتان مستقیما در آن دخالت داشته باشید و افراد لایق و شادی را که می‌خواهند رشد کنند، به‌کار گیرید. و اگر افراد دارایی‌های اصلی ما باشند، باید مسوولیت انگیزه‌بخشی و توسعه آنها را داشته باشیم.
یکی از روش‌های انجام این کار تلاش واقعی برای توسعه کیفیت زندگی آنها است. به‌طور صریح، کارمندان ما اغلب شرایط راحتی ندارند و کارشان همیشه ساده نیست.
به عنوان مثال، مدیریت خدمات در یک بیمارستان بزرگ در منطقه برانکس نیویورک را بر عهده داریم. یکی از خدمه زن این بیمارستان برای آمدن به سر کار دو ساعت در راه است، نان‌آور خانه است، فرزندانش در سن مدرسه هستند و شرایط مالی سختی را می‌گذرانند. بعد از یک روز کاری سخت و فیزیکی و تمیز کردن اتاق‌های بیمارستان، باید راهی طولانی تا خانه را طی کند، به فرزندانش غذا بدهد و به تکالیف مدرسه آنها رسیدگی کند.
چگونه می‌توان به چنین فردی برای سریع و با لبخند کار کردن انگیزه داد؟ برای شروع، معمولا مزایای بالاتر از حد میانگین برای آن پست پیشنهاد می‌دهیم. و تلاش می‌کنیم از طریق یافتن یک وکیل در صورت نیاز یا مشاور برای مدیریت امور مالی این کارمند، در چالش‌های روزانه به او کمک کنیم.
همچنین در آموزش پرسنل برای ربودن فرصت‌ها سرمایه‌گذاری زیادی انجام می‌دهیم و مسیرهای شغلی درون شرکت را ارائه می‌کنیم. می‌خواهیم کارکنان‌مان با ما یاد بگیرند و رشد کنند، چون این یعنی خود ما هم از سرمایه‌گذاری انجام شده بهره خواهیم برد. یک مثال خوب در این مورد فعالیت در چین است که میزان جابه‌جایی کارمندان رده اول از 200 درصد در یک سال به 50 درصد کاهش یافت.
بسیاری از مدیران فعلی ما از سطوح بسیار پایین کار خود را شروع کرده‌اند. یکی از مدیران ارشد زن ما در آمریکا کار خود را 18 سال پیش به‌عنوان پیشخدمت برای یکی از مشتریان شرکت شروع کرده بود و اکنون به این جایگاه رسیده است. نمونه‌های مشابه اینچنین در بخش‌های مختلف ما در سراسر دنیا زیاد است.
مدیریت سودکسو چالشی است هم بزرگ و هم پیش پا افتاده. ما بیش از 400 هزار نفر را در حدود 33 هزار مکان در 80 کشور مختلف به‌کار گرفته‌ایم. درست است که می‌توانیم بهترین فعالیت‌ها، فرآیندها و پروتکل‌ها را ایجاد کنیم، اما جادوی واقعی کار ما بهره بردن از کارمندانی است که می‌دانند شغل‌شان توسعه کیفیت زندگی دیگران است و نیز داشتن مدیرانی که می‌دانند کیفیت زندگی کارمندان خودمان بخشی از ارزش پیشنهادی ما است. به همین دلیل است که سودکسو توانسته در صنعتی که از قدیم در هزینه‌ها رقابت می‌کرده، دوام بیاورد.




چرا نباید فقط یک‌کسب‌وکار را شروع‌کنید؟

دو نوع کارآفرین وجود دارد؛ کسانی که یک شرکت را تاسیس می‌کنند و کسانی که شرکت‌های بسیاری را راه‌اندازی می‌کنند.

افرادی که شرکت‌های بسیاری را شروع می‌کنند علاقه‌مندند تا خود را « کارآفرینان سریالی» بنامند که البته ممکن است احمقانه به‌نظر برسد. ممکن است کسانی که فقط یک شرکت را راه‌اندازی می‌کنند خودشان را « صاحبان کسب‌وکار» ببینند و در نتیجه هیجان کارآفرینی را کاهش دهند. در ذیل توضیح خواهیم داد که چرا تنها شروع یک شرکت کافی نیست.شروع کسب‌وکارهای متعدد به شما این ضمانت را می‌دهد که زندگی‌تان هرگز کسل‌کننده نخواهد بود. شروع مشاغل مجموعه‌ای از چالش‌ها و هیجان‌های منحصربه‌فرد به همراه دارد. شرکت‌های جدید را شروع کنید؛ آنگاه هرگز روز‌های خسته‌کننده در زندگی‌تان نخواهید داشت.

 مشاغل متعدد می‌توانند امنیت مالی ایجاد کنند
اگر هیجان ایجاد کسب‌وکارهای جدید برایتان جالب نیست، شاید امنیت مالی به مذاقتان خوش بیاید. هر استارت‌آپی مثل اپل (با ارزش 590 میلیارد دلار)، فیس‌بوک (با ارزش 200 میلیارد دلار) Airbnb (یک شرکت خصوصی است که مقر آن در سانفرانسیسکو است، کاری که این شرکت می‌کند این است که به‌صورت آنلاین به صاحبان خانه‌ها و آپارتمان‌های خالی امکان می‌دهد که آپارتمان‌های خود را به میهمان‌ها اجاره بدهند) به نتیجه مطلوب نمی‌رسد. این شرکت‌ها استثناهای نادری هستند و به‌عنوان یک قانون عمومی به حساب نمی‌آیند. اگر می‌خواهید در آینده بر کوهی از پول بنشینید، باید بیش از یک شرکت را راه‌اندازی کنید.

 شروع کسب‌وکارهای متعدد باعث می‌شود که بانشاط بمانید
هر زمان که یک شرکت جدید را شروع می‌کنید، نکات جدیدی یاد می‌گیرید. در حرفه‌های کارآفرینی من، کسب‌وکارهایی را در صنایع مختلف شروع کرده‌ام که هیچ شناختی درباره ورود به آن نداشتم. آموختن، نیمی از سرگرمی انجام کار است و ذهن شما را هوشیار و مهارت هایتان را به‌روز می‌کند.شروع کسب‌وکار دیگر تلف کردن تجربه شخصی‌تان نیست.یکی از بدترین کارهایی که می‌توانید با تجربه‌تان انجام دهید این است که اجازه دهید هدر رود. تجربه باید استفاده و به اشتراک گذاشته شود و با عمل به آن نگذارید که در نطفه خفه شود.

زمانی که تجربه شروع یک شرکت موفق را دارید (یا یک شرکت ناموفق) می‌توانید تغییر جهت بدهید و از آن تجربه استفاده کنید تا آن را دوباره انجام دهید یا می‌‌توانید از آن تجربه استفاده کنید تا به دیگران آموزش دهید تا چگونه آن را انجام دهند.تجربه در ایجاد یک شرکت بسیار ارزشمند است.

 شروع یک شرکت با ایجاد یک شبکه ارزشمند، شروع یک شرکت دیگر را آسان‌تر می‌کند
 زمانی که شرکتی را شروع می‌کنید، با سرمایه‌گذاران، مشاوران، دیگر کارآفرینان، فروشندگان، ارائه‌دهنده خدمات و افراد دیگر که به شما کمک می‌کنند تا یک حرفه را بسط دهید، ملاقات می‌کنید.این روابط بسیار باارزشند. شخصیت شما را باارزش می‌سازند و به شما اجازه می‌دهند تا شرکت‌های بیشتری تاسیس کنید.

 شروع کسب‌وکارهای بیشتر اعتبار بیشتری به شما می‌بخشد
درآمد تنها چیزی نیست که با کسب‌وکارهای بیشتر رشد می‌کند.اعتبار شما نیز افزایش می‌یابد. کارآفرینان سریالی به مدت طولانی خارج از مرکز توجه نمی‌مانند. به‌دلیل تجربه‌ای که دارند از آنها خواسته می‌شود تا تجربیاتشان را به اشتراک بگذارند، در کنفرانس‌ها صحبت کنند، در هیات منصفه شرکت کنند، مصاحبه انجام دهند و وبلاگ بنویسند.چنین تاثیری می‌تواند خسته‌کننده باشد اما رضایت‌بخش است. اعتبار، بخشی از برند شخصی است که می‌توانید از آن استفاده کنید تا پول بیشتری به‌دست آورید.

 شروع کسب‌وکار بیشتر مساوی بهتر شدن شماست
اولین باری که کاری را انجام می‌دهید، به ندرت پیش می‌آید که آن را ادامه دهید. دومین بار با انجام آن اندکی بهتر خواهید شد. بار سوم اندک اندک شروع به افزایش اطمینان می‌کنید. بار چهارم و پنجم احساس می‌کنید بر آن مسلط شده‌اید. این برای شروع کسب‌وکار نیز صحیح است. با هر شغل جدیدی که بر پایه دانش خود، ترویج و معتبر ساختن برند برای مشتریان و بازار هدف، تجربه بازاریابی و منابع دیگر ایجاد می‌کنید، حرفه‌ای می‌سازید که به مراتب از قبلی بهتر است.چرا می‌خواهید این کار را تنها یک بار انجام دهید در صورتی که با تلاش‌های پی در پی می‌توانید بهتر شوید؟

 می‌توانید مشاغل پی در پی را سریع‌تر از قبلی ایجاد کنید
هر چیزی که به ایجاد کسب‌وکار مربوط است، زمان می‌برد- تامین وجوه، بازاریابی، توسعه، تحقیق، تعیین استراتژی و غیره.

با هر بار انجام دادن این فعالیت‌های زمان‌بر، آنها آسان‌تر و سریع‌تر می‌شوند. می‌توانید وقت کمتری را صرف نوشتن طرح پیشنهادی، جست‌وجوی فروشندگان، استخدام توسعه‌دهندگان، توسعه یک برنامه بازاریابی یا جست‌وجو بازار هدف کنید.

 هشدارهایی در مورد کارآفرینی سریالی
شروع کسب‌وکارهای بسیار به همان اندازه هیجان‌انگیز است که بیان کردم. به عبارت دیگر می‌توان گفت شما باید به‌خاطر بسپارید که ریسک، ناامیدی و عوامل استرس‌زا وجود دارند. موارد زیر را همواره در نظر بگیرید.

• هنگام شروع یک شغل هوشیار باشید. برای کارآفرین شدن باید ریسک‌پذیر باشید. برای زندگی کردن باید ریسک را بپذیرید. کارآفرینی مجموعه‌ای از خطر‌پذیری‌های خود را دارد.

• نباید با کسب‌وکار قبلی خود خداحافظی کنید. زمانی که کسب‌وکار جدیدی را شروع می‌کنید، بر موفقیت و آینده آن عمیقا سرمایه‌گذاری کرده‌اید. زمانی که شرکت جدیدی راه‌اندازی می‌کنید، از شرکت قبلی غافل نمی‌شوید. هنوز آن را پیش می‌برید، مدیریت می‌کنید و از آن سود به‌دست می‌آورید.

• بین کسب‌وکارهایتان به خود استراحت کوتاهی بدهید. گرچه شروع یک کسب‌وکار جذاب است، اما اگر استراحت کوتاهی به خود بدهید، بیشتر از آن سود کسب خواهید کرد.




جهان نیازمند مدیرانی انگیزه‌ساز ‌است

در اقتصاد ضعیف امروزی، اغلب سازمان‌ها نیازمند کارایی بیشتر با کاربرد حداقل منابع هستند. نکته حیاتی در این زمینه امکان دستیابی به حداکثر بازدهی نیروی انسانی موجود بوده، بااین‌حال چنانچه تصور می‌کنید ...

رهبران شرکت‌ها نمی‌توانند انتظار بازدهی بیشتری از کارمندان قدیمی خود داشته باشند، با خواندن مقاله ذیل بیشتر به این موضوع فکر کنید: نتایج تحقیقات اخیر حاکی از آن است که رهبران تقویت‌کننده از تاثیرگذاری مثبت و سودآور چشمگیری بر سازمان‌ها برخوردار بوده و به توسعه و جذب استعدادها، پرورش ایده‌های نوین و افزایش انرژی به‌منظور اعمال تغییرات و نوآوری سازمانی اقدام می‌نمایند. بنابراین، از آنجایی‌که این مدیران توانایی حداکثر بهره‌برداری از نیروهای در دسترس خود را دارند، قادر خواهند بود تا بدون پرداخت هر نوع هزینه اضافی، میزان بازدهی نیروی انسانی سازمان خود را به دو برابر ارتقا دهند.

 در کتاب «تقویت‌کنندگان(Multipliers): چگونه برترین مدیران اقدام به هوشمند نمودن کارمندان خود می‌نمایند؟»رهبران به دو دسته تقسیم می‌شوند: تقویت‌کننده و تضعیف‌کننده. هر یک از این دو گروه نتایج کاملا متفاوتی را ارایه می‌دهند: رهبران تقویت‌کننده باعث افزایش حس پیشرفت و هوشمندی بیشتر در افراد اطراف خود می‌گردند، درحالی‌که تضعیف‌کنندگان احساس بی‌فایده بودن را در کارمندان خود به‌وجود می‌آورند.

شرکت‌ها به‌طور فزاینده‌یی به قوای فکری کارمندان خود اعتماد نموده و تنها بر ادامه رقابت در بازار تکیه نمی‌کنند. این دسته از مدیران که از توانایی کشف استعدادهای سایرین به‌منظور حل‌وفصل مشکلات پیچیده بازار کسب‌وکار برخوردارند، در سازمان‌های کارآفرینی معتبر جهان همانند سازمان کارآفرینان جوان(YEO) و انجمن کارآفرینان دانشگاهی(ACE Verne Harnish) به چشم می‌خورند.

پیتر دراکر یکی از مدیران معتبر و نمونه جهان چنین اظهار می‌دارد که: مدیریت در قرن بیستم حدودا پنجاه برابر بیش از زمانی‌که اقتصاد ما به ساخت و تولید وابسته بود، از سودآوری نیروی کار دستی در کارخانه‌ها برخوردار است. بااین‌حال در قرن21، اغلب زمینه‌های مهم مرتبط با مدیریت نیازمند افزایش و ارتقای میزان فرآوری کار و کارگر براساس دانش هستند. براساس تحقیقات

ویزمن و مکون، مدیران تقویت‌کننده به میزان 2.1 برابر بیش از مدیران تضعیف‌کننده از قابلیت‌ها و توانایی‌های کارمندان خود بهره‌برداری می‌نمایند. هریش چنین بیان می‌دارد که چنانچه بخواهید رشد سالانه پنج تا 10‌درصدی داشته باشید، از آنجا که همان تعداد کارکنان به هوش و قابلیت بیشتر به‌منظور کار با یک مدیر تقویت‌کننده دست خواهند یافت، درنتیجه همان میزان بازدهی حاصل از کار مبتنی‌بر دانش و آگاهی حاصل می‌گردد که دراکر ایده آن را در سر داشته است.

 تفاوت‌های کلیدی مدیران تقویت‌کننده و تضعیف‌کننده:

طبق داده‌های تحلیلی به دست آمده از مشورت با 150مدیر فعال در چهار قاره جهان، ویزمن و مکون موفق به تشخیص تفاوت‌های موجود میان مدیران تقویت‌کننده و تضعیف‌کننده شدند که در جدول ذیل به آنها اشاره می‌گردد:

مدیران تقویت‌کننده:

1- خلق ارزش‌ها2- ایجاد و تقویت نوعی فرهنگ هوشمندانه از طریق کنترل انرژی و توانایی ذهنی کارمندان و افراد اطراف خود. نه تنها کارمندان این مدیران احساس هوشمندی بیشتری می‌نمایند، بلکه این افزایش هوش در آنها تحقق خواهد یافت. 3- از هوش خود برای بسط دادن استعدادها و قابلیت‌های دیگران استفاده نموده و به‌منظور توسعه توانایی‌های خود در جهت دستیابی به نتایجی فراتر از سطح انتظارات، به کارکنان خود ایده و الهام می‌بخشند. 4- بر این باورند که تمامی افراد از هوش و توانایی حل‌وفصل مسایل برخوردارند.5- بر این باورند که افراد باهوش همواره قابلیت توسعه و پرورش یافتن دارند. این مدیران هرگز نمی‌پرسند: «آیا این شخص باهوش است؟!» بلکه چنین می‌پرسند که «این فرد در چه شرایطی می‌تواند از هوش خود استفاده کند؟» 6- همواره در پی کشف استعدادها، ایده‌های جاری در اذهان افراد و حل‌وفصل معضلات هستند. 7- تمایل به توسعه، کشف، مقابله با چالش‌ها، مشورت و حمایت از کارمندان و افراد دارند.

 مدیران تضعیف‌کننده

1- تخریب ارزش‌ها 2- بر تفکر و اندیشه اعضای تیم کاری خود حاکمیت داشته، بهره‌وری کافی از افراد انجام نداده و خلاقیت و استعدادهای کارکنان آنها اتلاف می‌گردد. 3- هوش و انرژی کارکنان را تلف نموده و به‌علاوه، به کاهش استعدادها و تعهد در افراد شاغل در شرکت‌های خود دست می‌زنند.4- معتقدند که کارمندان هرگز بدون حضور آنها قادر به حل‌وفصل مشکلات نیستند. 5- نگرش خود را بر پایه نخبه‌سالاری، ایستایی و سکون مبتنی ساخته و معتقدند که در هر مکان و در هر شخصی نمی‌توان به سطوح بالای توان ذهنی دست یافت و چنانچه کارمندان آنها نتوانند امروز به این توان ذهنی دست یابند، بعدها هرگز به این قابلیت دست نخواهند یافت. 6- این مدیران باید همواره باهوش‌ترین و تواناترین فرد موجود در هیات‌مدیره باشند که اغلب به عدم‌استقبال از هوشمندی سایرین و تنزل جریان ایده‌ها دست می‌زنند. 7- تمایل به بهره‌کشی، مقصر شمردن، کنترل و دیکته کردن امور به افراد خود دارند.

ویزمن و مکون بر این باورند که مدیران تقویت‌کننده و تضعیف‌کننده به پنج دسته مجزا تقسیم می‌شوند:

انواع مدیران تقویت‌کننده:

  جذب‌کننده استعدادها: افراد توانا را جلب نموده و از نهایت استعدادهای بالقوه آنان بهره‌برداری می‌کنند.

  آزادیخواهان: اقدام به خلق محیطی مملو از اشتیاق می‌نمایند که نیازمند بهترین تفکر و کارایی از جانب کارمندان است.

  چالش‌گران: به فرصت‌های چالشی روی می‌آورند که منجر به تقویت قدرت تفکر و رفتار افراد می‌شود.

  برگزارکننده مذاکرات و گفت‌وگوها: با برگزاری جلسات مذاکره قوی، تصمیمات بی‌نظیری را اتخاذ می‌کنند.

  سرمایه‌گذاران: مالکیت نتایج حاصله را با سایرین تسهیم نموده و برای موفقیت آنها سرمایه‌گذاری می‌نمایند.

انواع مدیران تضعیف‌کننده:

 سازندگان نظام پادشاهی: به جمع‌آوری منابع پرداخته و استعدادهای افراد را اتلاف می‌کنند.

 حاکمان ستمکار: اقدام به ایجاد محیطی می‌کنند که افکار و قابلیت‌های افراد در آن سرکوب شده و تمامی ایده‌ها در نطفه خفه می‌شوند.

  همه‌چیز دان: باید علم و دانش خود را به همگان نشان دهند.

  تصمیم‌گیرندگان مستبد: به‌تنهایی تصمیماتی اتخاذ می‌کنند که منجر به سردرگمی همگان می‌شوند.

  مدیران کلان: باید در تمامی مسایل دخالت داشته باشند.

گرچه کارکردن برای مدیران تقویت‌کننده می‌تواند تجارب بسیار مثبت و ارزنده‌یی را در بر داشته باشد ویزمن و مکون چنین خاطرنشان می‌کنند که کار کردن با روسایی از این دست بسیار دشوار است: زیرا این مدیران انتظار ارایه عملکرد درخشان و ممتاز را از کارمندان خود داشته و افراد را در راستای نیل به نتایج غیرمنتظره هدایت و جهت دهی می‌کنند.

برخی مدیران «به‌طور تصادفی یا ناخواسته» به مدیران تضعیف‌کننده مبدل می‌شوند:

ویزمن و مکون چنین اظهار کردند که مدیران تضعیف‌کننده به‌صورت بالفطره افراد بد ذات و ظالمی نیستند. اما اغلب آنها آگاه نیستند که با صحبت‌ها و روش‌های خود منجر به اتلاف انرژی، هوش و آگاهی اعضای تیم‌های کاری می‌شوند.

رهبران معمولا به‌صورت تصادفی و به‌طور ناخواسته به تضعیف‌کنندگان مبدل می‌شوند زیرا نیت خوبی دارند اما ناخواسته مانع پیشرفت اعضای تیم خود می‌شوند. این افراد دارای خصوصیات زیر هستند: رویاپردازانی هستند که نگرش‌ها و رویکردهای شگفت انگیزی را در اختیار اعضای خود قرار می‌دهند اما فضای لازم جهت تفکر درباره چالش‌ها را برای آنها فراهم نمی‌آورند.

ایشان رهبرانی با قدرت بیان شگرف هستند که در واقع از آن برای ساکت نگاه داشتن کارمندان در جلسات مذاکره و تصمیم‌گیری استفاده می‌کنند. رهبران خلاقی هستند که ایده‌های جدید پایداری را ارایه می‌دهند و خود تصور می‌کنند که فرآیند خلاقی را پیشنهاد کرده‌اند درحالی که حقیقت این است که مدیران از ایده‌های خود به‌عنوان شلاقی برای راندن کارمندان به جهتی که مورد نظر خودشان است، استفاده می‌کنند.

ویزمن و مکون بر این باورند که رهبران می‌توانند از مبدل شدن به تضعیف‌کنندگان تصادفی پرهیز کنند:

برای این منظور باید راهکارهای زیر را مورد توجه قرار داد:

راه‌حل‌های خود را با احتیاط ارایه دهید – هرگز به یک‌باره تمامی ایده‌ها و پیشنهادات خود را در اختیار سایرین قرار ندهید بلکه اندیشه‌هایتان را به‌تدریج اما درست در زمانی‌که به‌ آنها نیاز است، ارایه دهید. با محدودسازی ارایه نظرات و پیشنهادات خود، زمینه را برای ارایه نظرات دیگران فراهم آورید. در نتیجه صحبت‌های شما از تاثیرگذاری بیشتری برخوردار خواهد بود.

پرسش‌های خود را مطرح‌ کنید – «نگران پاسخ‌هایی که دریافت می‌کنید، نباشید. از دانش خود برای پرسیدن سوالات عمیق استفاده کنید به‌طوری‌که اعضای تیم را ترغیب به توقف، تفکر و مجددا تفکر کنید.»

لازم است تا همه کس رهبری به روش تقویت‌کننده را فرا گیرد:

نتایج تحقیقات و پژوهش‌های تیم ویزمن و مکون پنج اصل تقویت‌کننده برای دستیابی به موفقیت را به شرح زیر ارایه می‌دهد.

شما به‌عنوان مدیران تقویت‌کننده باید از ویژگی‌های زیر برخوردار باشید:

افراد مستعد را جذب کرده و آنها را در بالاترین موقعیت همکاری که شایستگی آن را دارند، قرار دهید: آنچه در این زمینه بیش از جلب استعدادها اهمیت دارد، تقویت چرخه‌یی ارزشمند از سه عامل جذب، رشد و فرصت است که در نتیجه شناخت قابلیت‌های کارمندان، یافتن افراد آگاه به مسایلی که شما از آنها اطلاع ندارید و مرتبط کردن این افراد با اشخاص و فرصت‌های مناسب خود تحقق می‌یابد.

محیطی غنی را به‌وجود آورید که نیازمند بهترین روش تفکر و عملکرد باشد: در شرایطی که مدیران تقویت‌کننده انتظار انجام حجم کاری فراوانی را از کارمندان خود دارند، لازم است خود نیز تحمل مواجهه با خطاهای احتمالی کارمندان را داشته و اهمیت یادگیری و آموزش در طول مسیر را درک کنند. این مدیران اقدام به خلق فضاهای ذهنی‌ای می‌کنند که در این فرصت‌ها زمینه برای درخشش و شکوفایی استعدادهای کارمندان فراهم آمده و اجازه تفکر، گفت‌وگو و فعالیت به آنان داده شود.

فرصت‌هایی را تعریف و خلق کنید که امکان توسعه توانایی‌های افراد را به‌وجود آورند: مدیران تقویت‌کننده کارمندان خود را ترغیب می‌‌کنند تا به ارتقای دانش و دانسته‌های خود روی آورده و با پرسیدن سوالات دشوار و ایجادکننده نوعی تنش طبیعی در میان کارمندان، آنان را ترغیب به کشف پاسخ‌ها و راه‌حل‌های جدید کنند. در چنین شرایطی که اعضای تیم کارمندان با تلاش بیشتر به برخی موفقیت‌ها دست می‌یابند، میزان اعتماد به نفس آنها افزایش یافته و منجر به کاهش ترس و بیم ناشی از مشکلات می‌شود. بدین‌ترتیب موانع موجود برای اعضای تیم مبدل به معماهای جالبی می‌شوند که همگی تمایل به حل آنها خواهند داشت.

اتخاذ تصمیمات مهم از طریق بحث و گفت‌وگوهای جدی: مدیران تقویت‌کننده افراد را در بحث‌های جدی و دوستانه درباره موضوعات موجود مشارکت می‌دهند. این مدیران فرصت لازم را برای ارتقای سطح کارمندان در اختیار آنان قرار داده و احتمالات مختلف را در نظر می‌گیرند. این امر نهایتا منجر به تقویت و ارتقای درک اعضای تیم از مسایل خاص و افزایش احتمال توانمندسازی کارمندان در به انجام رسانیدن عملکردهایی می‌شود که از آنان انتظار می‌رود.

افراد را در مالکیت نتایج و پیامدها مشارکت داده و برای موفقیت‌های آنان سرمایه‌گذاری کنید: مدیران تقویت‌کننده خود را همانند یک مربی یا مدرس تصور می‌کنند. آنان سایرین را قادر می‌کنند تا به‌طور مستقل از طریق فراهم آوردن زمینه برای کسب نتایج تلاش‌های خود و پاداش‌دهی به موفقیت‌های حاصله فعالیت کنید. همچنین ارزش زیادی برای خودبسندگی و استقلال خود قایل هستند و زمانی‌که وظیفه‌ای را برعهده می‌گیرند، هرگز از انجام آن غفلت نمی‌کنند. گرچه برخی مدیران «به‌طور ذاتی» از ویژگی تقویت‌کنندگی و نیروبخشی به پرسنل برخوردارند براساس نتایج تحقیقات ویزمن و مکون اغلب مدیران از لحاظ ویژگی‌های بین این دو مرز (تقویت‌کننده و تضعیف‌کننده) قرار دارند. در نهایت باید چنین نتیجه‌گیری کرد که مبدل شدن به یک مدیر تقویت‌کننده در مرحله اول با تغییر نگرش‌ها و فرضیات شما نسبت به دیگران آغاز می‌شود.







،فرصت های مناسب مالی را حتی می توان در شرایط سخت اقتصادی نیز یافت. بسیاری از افراد معمولا منتظر یک معجزه هستند که در نتیجه آن شرایطی پیش بیاید که بتوانند به راحتی وضعیت اقتصادی خود را بهبود ببخشند اما بیشتر نسل ها شرایط اقتصادی سخت را نیز تجربه کرده اند و اگر انتظار دارید شما چنین تجربه ای را در پیش نداشته باشید، بیش از حد خوشبین یا در واقع رویاپرداز هستید. به همین خاطر بهتر است تلاش کنید تا در همین شرایط اقتصادی موجود، به موفقیت مالی برسید. برای تحقق این خواسته بهتر است نکات زیر را به خاطر داشته باشید.

1- به هیچ کس وابسته نباشید

موفقیت فرا نمی رسد مگر اینکه بفهمید هیچ کس عامل مشکلات شما نیست و هیچ کس هم نمی تواند موفقیت شما را تضمین کند. سرنوشت شما به خودتان بستگی دارد و نه هیچ شخص دیگری. اگر از اعتماد به نفس لازم برای حضور در فضای کار برخوردار نباشید بعید است که بتوانید پیشرفت قابل توجهی را تجربه کنید. ممکن است در برخی مواقع یاری یک فرد بتواند باعث پیشرفت و ترقی شما شود اما برای اینکه در بلندمدت موفق باشید، تنها باید روی خودتان حساب کنید. شرایط اقتصادی هم مانند بسیاری از عوامل بیرونی دیگر، بر کسب و کار شما تاثیرگذار است اما نقش تعیین کننده را خودتان بر عهده دارید.

2- تصور کنید که وضعیت اقتصاد بهتر نمی شود

به جای اینکه دایم در انتظار روزهای اقتصادی بهتر باشید، تصور کنید که وضعیت اقتصاد هرگز بهبود نمی یابد و در نتیجه مجبورید خودتان را با همین شرایط وفق دهید. وام هایی که در انتظار آن ها به سر می برید احتمالا به علت کمبود نقدینگی پرداخت نخواهند شد اما شاید خودتان بتوانید به همان اندازه یا حداقل به اندازه بخشی از آن پول را به صورت درآمد بدست آورید، این درآمد می تواند از یک شغل دوم و یا راه انداختن کسب و کاری کوچک در کنار شغل اصلی بدست بیاید. باید بین اینکه دست به عملی بزنید و یا اینکه اجازه دهید پیشرفت مالی شما متوقف شود، دست به انتخاب بزنید.

3- فعال تر باشید

شرایط نامناسب اقتصادی معمولا باعث می شود که انسان دست از کار بکشد. ممکن است ایده های ایده های اقتصادی بسیاری در ذهنتان شکل بگیرد اما به نگاهی به آنچه در کل اقتصاد می گذرد، از پیگیری آن ها ناامید شوید. اما شیوه صحیح برخورد با شرایط نه چندان مساعد اقتصادی، نه دست از تلاش برداشتن بلکه فعالیت بیشتر است.

4- خوشبین باشید

همواره دلایل بسیاری برای ناراضی بودن وجود دارند پس اگر انسان بدبینی هستید، کار چندانی ویژه ای انجام نمی دهید. اما به خاطر داشته باشید که این افراد خوشبین و مثبت اندیش هستند که در کارشان پیشرفت می کنند. بدبین ها معمولا روی مشکلات تمرکز می کنند، آن هم نه برای حل کردن مشکلات، و در همان مرحله باقی می مانند اما خوشبین ها بر روی پیشرفت های در دسترس تمرکز می کنند و در بسیاری از موارد این پیشرفت ها را تحقق می بخشند.




می‌خواهید یک مدیر باهوش به نظر برسید؟

آیا تا به حال فکر اینکه از شما به‌عنوان باهوش‌ترین فرد گروه یاد کنند، هیجان‌زده شده‌اید؟ آیا دوست دارید پشت سر شما بگویند که فلانی بسیار باهوش است؟ چند بار در رویایتان، خودتان را نماد هوش و ذکاوت اطرافیانتان کرده‌اید؟

به نظرتان این فکر‌ها به خاطر مشکلات روحی نیست؟! نگران نباشید! شما هم مانند همه افراد هستید. هرکدام از ما، دوست داریم در هر جایی که هستیم از بقیه بهتر باشیم. باهوش‌ترین بودن برای همه ما لذت بخش است. اما اگر بقیه با شما با نیش و کنایه صحبت می‌کنند، وضعیت فرق می‌کند. «وقت یک بازنگری در دنیای مدیریتی شماست.» 
اگر تا به حال دقت نکرده‌اید برایتان جالب است که بدانید، سوال‌ها به دو گروه دسته‌بندی می‌شوند. بعضی از آنها فقط نمایشی هستند و بعضی هم اساسی و جدی و برای یادگیری بیشتر پرسیده می‌شوند. 
سوال‌های نمایشی اغلب با نیش و کنایه همراه هستند. شاید کمتر کسی باشد که با این سوال‌ها روبه‌رو نشده باشد. سوال‌هایی که جنبه یادگیری دارند اغلب پایه‌ای‌تر هستند. وقتی به این سوال‌ها جواب دهید یا حرف شما تایید می‌شود یا تکذیب. این سوال‌ها بیشتر محتوای علمی دارند و به تخصص و حرفه شما مرتبط هستند. وقتی کسی از شما سوال علمی می‌کند می‌خواهد که از شما چیزی یاد بگیرد و قصد تمسخر شما یا بزرگ کردن خودش را ندارد.
ولی همیشه وضعیت این‌طور نیست. متاسفانه در برخی از شرکت‌ها سوال‌ها رنگ نیش و کنایه به خود می‌گیرد. در این شرکت‌ها، جا برای سوال‌های تخصصی تنگ می‌شود. محیط این شرکت‌ها برای سوال‌های تخصصی و حرفه‌ای «خودمانی» نیست. وقتی کسی بخواهد سوال علمی کند، دیگران طوری رفتار می‌کنند که انگار فرد کارش را نمی‌داند. اگر جو حاکم بر محیط کاری در یک شرکت این‌گونه باشد، کسی جرات سوال پرسیدن ندارد. حتی اگر حرف شما را هم متوجه نشود، سرش را به نشانه تایید تکان می‌دهد تا آبروی خود را حفظ کند. وقتی کارمندان یک شرکت برای حفظ ظاهر مشکلات و سوال‌های خود را بیان نکنند، راه رشد و ترقی برای کارمندان بسته می‌شود. 
این مشکل در شرکت‌های زیادی دیده شده است، اما همین تظاهر به عالم بودن  در دانشگاه‌ها نیز اخیرا دیده شده است. 
در یکی از سمینار‌های چندرشته‌ای در دانشگاه استنفورد- جایی که افراد به ندرت یکدیگر را می‌شناسند- از انتهای سالن، یکی از افراد میانسال جمع، دستش را بلند کرد و سوال‌های بسیار ساده‌ای پرسید. چند دقیقه‌ای به همین منوال سپری شد و همان شخص سوال‌های ساده متعددی می‌پرسید. 
سوال‌هایی که او می‌پرسید در واقع ذهن بسیاری از افراد حاضر در سالن را مشغول کرده بود، ولی کسی جرات پرسیدن نداشت. سوال‌های او برای ظاهرسازی نبود، بلکه برای یادگیری بود. بعد از اینکه سوال‌هایش را پرسید ارائه‌دهنده سمینار گفت: «ببخشید آقا! نام شما چیست؟» او گفت: «کن ارو». تمام سالن برگشتند تا چهره یکی از برنده‌های جایزه نوبل را ببینند! به گفته گوینده بعد از تمام شدن سمینار، یکی از استادهای جوان هم که در آنجا حضور داشت، اذعان کرد که این سوال‌ها برای من هم جالب بود و چون فکر می‌کردم این مسائل بسیار ساده و ابتدایی است از پرسیدن آنها خودداری کردم.
آن استاد جوان تنها نیست. ما همگی دوست داریم باهوش‌تر یا حتی باهوش‌ترین فرد جمع باشیم. اما خودمان نیز دیگران را با سوال‌هایی که می‌پرسند قضاوت می‌کنیم. ولی به یاد داشته باشید؛ باهوش بودن و خود را باهوش نشان دادن با هم فرق دارد! برخی افراد به‌طور زیرکانه‌ای در یک زمان مناسب سوال‌های کنایه‌داری را مطرح می‌کنند و در زمانی که مفاهیم ساده و پایه‌ای را نمی‌دانند سکوت می‌کنند. برخی هم به درستی، برای درک مفاهیم اساسی، سوال می‌کنند. مطمئن باشید، دسته دوم بسیار سریع‌تر از دسته اول به هدفشان می‌رسند.
اگر می‌خواهید خیلی باهوش‌تر از آنچه که هستید نشان داده شوید، موارد زیر را به خاطر بسپارید:
قانون اول: اگر چیزی را نمی‌دانید خودتان را گول نزنید.
شاید این جمله را بارها شنیده باشید: «تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد.» همان‌طور که از این ضرب‌المثل پیداست در بسیاری از موارد، سکوت حربه‌ای است برای به ظاهر باهوش‌تر نشان داده شدن. شاید سکوت کردن در کوتاه‌مدت بتواند شما را باهوش‌تر نشان دهد، ولی در عوض راه‌های پیشرفت‌تان را نیز کور می‌کند. چراکه نادان به نظر آمدن باعث می‌شود تا شما دانش و دقت‌تان را افزایش دهید. اگر از این پله رد نشوید، نمی‌توانید رشد کنید.
قانون دوم: فضای پرسیدن سوال را فراهم کنید.
آیا به‌عنوان یک مدیر تا به حال سعی کرده‌اید تا محیط‌امنی را برای سوال‌های به ظاهر اولیه کارکنان خود فراهم کنید؟
 در جایی که نشانه‌های باهوش بودن ظاهرِ سوال‌هایی است که افراد می‌پرسند، ندانستن تبدیل به یک تابو می‌شود. در چنین جوی، سوال پرسیدن سخت می‌شود و در نتیجه اگر کارمندان نتوانند مشکلات خود را با بقیه در میان بگذارند، به‌زودی به مشکل برمی‌خورند. نقش شما به‌عنوان یک مدیر این است که با ساختن یک محیط امن و ایمن اجازه دهید تا نواقص کارمندانتان برطرف شود. ندانستن عیب نیست، نپرسیدن عیب است!
 بد نیست از دور به‌کار خود نگاهی بیندازید. به‌عنوان یک ناظر بیرونی، شما برای شرکتی که کارمندان اجازه پرسیدن، فهمیدن و رشد کردن ندارند چه آینده‌ای را پیش‌بینی می‌کنید؟

منبع:  دنیای اقتصاد


کارآفرین موفق ایرانی

زمان زیادی نیست که کلمات کارآفرین و کارآفرینی و کارآفرین موفق ایرانی در رسانه های مختلف تکرار می شوند و هرکس به سلیقه ی خود از این واژه ی جدید برای اشاره به مدیران، افراد موفق، سرمایه داران، سرمایه گذاران، صادرکنندگان و تاجران استفاده می کند. به راستی کارآفرین موفق چه کسی است؟ نگاهی به مسیر حرکت فعالیت های کارآفرینان، مبدا ومنشا حرکت و انرژی که در طول مسیر آنان را تغذیه می نماید در تصویر اجمالی از شخصیت کارآفرین موفق ارائه شده است [1].درادامه بطور خلاصه با دو تن از کارآفرینان موفق ایرانی آشنا می شویم
ازجمله کارآفرینان جوان موفق ایرانی که‌ پس‌از گذشت‌ دو سال‌ توانست صد و بیست‌ شعبه درسراسر کشور ایجاد نماید، بابک‌ بختیاری‌ مدیر فروشگاه‌های‌ زنجیره‌ای‌ آیس‌ پک‌می باشد. ، او از سنین‌ پایین‌، همیشه‌ به‌ دنبال‌ پیشرفت‌ در زمینه‌های‌ مختلف‌ بوده‌ و‌ اغلب‌ با مشکلات‌ متعددی‌ روبه‌رو شده‌ است‌. اما پس‌ از پشت‌ سر گذاشتن‌ شکست‌ها، کسب‌ تجربه‌های‌ جدید، و الگوبرداری‌ از تجربه‌های‌ افراد موفق‌ جهان‌، هم‌ اکنون ‌از ¬جوان‌ترین‌ و موفق‌ترین‌کارآفرین‌ ایرانی‌ است‌.[2] وی از دوران کودکی بستنی‌ها را با هم زدن رقیق و با موز یا اسمارتیز هم ‌زده و می خورد. بعدها تصمیم گرفت این کار را در مقیاس بزرگ عملی کند. به این ترتیب وی تصمیم گرفت بستنی بسازد که رقیق‌تر بوده، حاوی میوه باشد بطوریکه با بسته‌بندی کردن آن از طریق نی‌ بشود آن را نوشید. پس از آماده کردن نمونه‌های اولیه آن ها را برای امتحان به اعضای فامیل و آشنایان داد. ایده با استقبال خوبی روبه‌رو شد. این کارآفرین جوان پس از جست‌وجوی فراوان توانست دستگاه بسته‌بندی کننده لیوان و نی مخصوص که بتواند بستنی در آن جریان یابد را یافته و آماده راه‌اندازی اولین شعبه آیس پک شد.از همان روز نخست چشم‌انداز جهانی شدن محصول را در ذهنش می‌پروراند به همین منظور روی تابلوی اولین مغازه خود نوشت" آیس پک شعبه مرکزی" و بعد از سنجش توان بالقوه بازار در مکان‌های دیگر شعبات دوم و سوم و ... را راه‌اندازی کرد تا آنجا که هم‌اکنون بالغ بر 120 شعبه در ایران و 10 شعبه در کویت، مالزی، دبی و هند در حال فعالیت می‌باشد.در حال حاضر 1200 نفر به طور مستقیم در شعبات آیس پک مشغول فعالیت هستند و حدود 5000 نفر نیز مشغول فعالیت‌های ستادی، تامین مواد اولیه و توزیع آن می‌باشد[3]. 
از دیگر کارآفرینان موفق ایرانی که توانسته بزرگترین فروشگاه اینترنتی را در دنیا ابداع نماید پیر امیدیار است که با بنیان نهادن سایت حراج اینترنتى Ebay به یکى از سردمداران کارآفرینی در اقتصاد نوین بدل شده است. او در سال 1988 از دانشگاه Tufts University در رشته کامپیوتر فارغ التحصیل شد.سپس در شرکتهای متعدد کامپیوتری مشغول به کار شد.در سال 1995 امیدیار ، به نامزدش که عاشق جمع آوری Pez )Pez یک نوع شیرینی است) بود پیشنهاد کرد که ازطریق اینترنت براى پیدا کردن شریک تجارى براى ایجاد یک کلکسیون Pez استفاده کند.بنابراین امیدیار در وب سایت کوچک خود بخشى را براى این موضوع آماده کرد و نام آن را Auction Webگذاشت. برنامه ای که او برروى وب سایت شخصى خود ایجاد کرده بود, به کاربران امکان  لیست کردن وسایل مختلف خود از جمله کلکسیون Pez را می داد.در مدتى کوتاه افراد بسیارى برای خرید و فروش براى  اقلام لیست شده بر روى سایت پیدا شدند. به تدریج تعداد کاربران این سایت زیاد شدند و معاملات بسیارى از طریق آن صورت گرفت . سپس مهندس جوان با مشاهده این موضوع تصمیم گرفت که  سایتى مجزا به نام eBay براى این کار ایجاد کند. تاکنون همسر امیدیار بیشتر از 400 عدد Pez در کلکسیون خود دارد. بعد از 9 ماه از اولین حراجى که در سایت eBay انجام شده بود , این کارآفرین ایرانی شغل خود را در شرکت کامپیوتری General Magic رها کرد و تمام وقت خود را صرف سایت خود eBay کرد.بعد از مدتى eBay شعبه هایى در آلمان, ژاپن , کانادا و استرالیا ایجاد کرد و روز به روز رونق یافت. بعد از گذشت 8 سال,شرکت با بیش از 6000 کارمند ,46 میلیون مشتری ثبت شده و 441 میلیون دلار سود خالص به شرکت بزرگی تبدیل شده است.ایده و طرح و برنامه ریزى این انسان موفق ایرانى زاده ,خلاق و با پشتکار، وى را در لیست کارآفرینان موفق و ثروتمند ترین افراد دنیا قرار داده است[4].
آنچه از زندگی کارآفرینان موفق ایرانی و منجمله دو کارآفرین فوق می توان دریافت این است که یک کارآفرین موفق همه ی زندگی خود را وقف کار نموده است. بسیار سخت کوش است و در حقیقت ازکار در راستای هدف خود لذت می برد. داشتن چشم انداز روشن و ترکیب آن با خوش بینی و ریسک پذیری  و تعلق خاطر به کار در این کارآفرینان موفق ایرانی مثال زدنی است



درس هایی از کارآفرینان نمونه دنیا

درس1
 یک جو کارآفرینانه برای کارکنان خود فراهم کن. تو هرگز نخواهی دانست که چه کسی در بین کارکنانت، سازمان را بسوی تعالی سوق خواهد داد.
Marissa Mayer نائب رئیس خدمات مشتری در گوگل
درس2
 ایجاد سازمانی منطبق با احساسات مشتری می تواند نام تجاری شما را در سراسر دنیا گسترش دهد. 
Jimmy Wales بانی ویکیپدیا
درس 3
مقاوم باش. زمان با نوآوریهای تو جبران شکستهای گذشته را می نماید.
ALAN Turing از پیشگامان در هوش مصنوعی
درس 4 
برروی پیامهای اطرافیانت تامل کن تا بتوانی سازمان خود را بسوی آرامش و امنیت پیش ببری.
 Katie Cotton نائب رئیس ارتباطات شرکت اپل
درس 5
 مهم نیست که شما در چه صنعتی مشغول هستید، مهم ترین مساله تیم کاری هستند که با شما در این صنعت همکاری دارند.
 Bill Gates بانی و رئیس هیات مدیره شرکت میکروسافت
درس 6
 برای ارتقای سازمان، احساس نیاز به ارتقا اولین گام است.
Sheryl Sandberg مدیر عملیاتی فیس بوک

درس 7
اگر آنچه انجام می دهی برایت مهم نیست، باید کار دیگری را برای انجام دادن در نظر بگیری.
 Steve Jobs بانی شرکت اپل
درس 8
 با شبکه سازی مداوم و تشریک مساعی، احتمالا پروژه های بیشتر و همینطور افراد بیشتری برای همکاری باآنان نصیبت خواهند شد. 
Vinton Cerf نائب رئیس هوش مصنوعی شرکت گوگل
درس 9
 با مدیریت سازمان و شروع از انتها تا ابتدا می توانی باعث ارتقای عملکرد واحد های سازمان خود باشی.
  Ursula Burns رئیس شرکت زیراکس
درس 10
 مدیران عامل باتجربه می توانند نوآوری را به شرکت های در حال جهانی شدن سوق دهند.



ایدۀ تجاری

ایده تجاری شالوده یک طرح تجاری است. بدون داشتن یک ایده تجاری مشخص، برنامه تجاری تبدیل به صفحاتی از اعداد و ارقام فاقد جذابیت برای سرمایه گذاران می شود. تجربه نشان داده است طراحان طرح تجاری در ایران به ایده تجاری کم بها می دهند و بیشتر بر روی ظاهر طرح تجاری متمرکز می شوند. یکی از نکاتی که کارآفرین ها باید جداً مورد توجه قرار دهند این است که هر ایده تجاری ظاهراً جذاب لزوماً به کسب و کاری موفق و پایا تبدیل نخواهد شد. به همین دلیل لازم است قبل از اقدام برای تاسیس یک شرکت با سرمایه ای که به زحمت جمع کرده اید پرسش های زیر را از خود بپرسید و دقت کنید پاسخی واقع بینانه به آن ها بدهید. آیا ایده تجاری شما واقعاً یک ارزش را به مشتری ارایه می کند؟ این پرسش را تا آخرین روزی که قصد دارید به کسب و کار مستقل ادامه دهید باید از خود بپرسید. ایده های بزرگ تنها هنگامی به ایده های موفق تجاری تبدیل می شوند که بتوانید مشتری را به خرید کالا یا خدمت تان با قیمتی بالاتر از هزینه ای که داشته اند متقاعد کنید. آنچه شما عرضه می کنید باید نیازی واقعی و مبرم را از مشتری ها برطرف کند باید بتوانید در چند جمله علت نیاز مشتری ها به کالا یا خدمات را توضیح دهید. اگر شما نتوانید ثابت کنید ایده ای که دارید واقعاً ارزش آفرین است، مشتری ها هم نخواهند توانست. آیا بازاری به اندازه کافی بزرگ برای محصولات شما وجود دارد؟ کافی نیست که تعداد محدودی مشتری مایل به خرید کالای شما باشند. شما باید تعدادی بیش از حد کافی مشتری برای محصول کسب و کار خود بیابید. در حقیقت محصول شما باید چنین خاصیتی داشته باشد یعنی نیاز مشتری به آن نه تنها تکرار شونده باشد بلکه تعداد بیش از حد کافی محصول شما را بخرند زیرا در هر کسب و کاری افت و خیزهایی پدید می آید. ساختار کسب سود شرکت باید طوری باشد که بخشی از آن پس انداز شود تا در مواقع رکود مشکلی برای شما در تامین هزینه های شرکت پدید نیاید. سرمایه گذاران حرفه ای به ویژه به این سوال علاقه مند هستند. آن ها مایل نیستند سرمایه راه اندازی کسب و کاری را تامین کنند که پتانسیل رشد آن محدود است. شما باید نوآوری را در بازاری که اکنون وجود دارد به خرج دهید تا سهم بزرگی از بازار موجود را به تملک خود درآورید. آیا قادرید هزینه های توسعه کسب و کار را تامین کنید؟ قبل از آن که بتوانید بر بازار سلطه پیدا کرده و سهم خود را در آن به حداکثر 25 تا 40درصدی برسانید باید قادر باشید هزینه های توسعه کسب و کار خود را تامین کنید. اکثر شرکت ها و کسب و کارهایی که کوچک می مانند و در نهایت از دور خارج می شوند در تامین سرمایه ضروری برای توسعه ناتوان بوده اند. اگر نمی توانید سرمایه گذاران را به سرمایه گذاری در کسب و کار خود متقاعد کنید، در سودده بودن ایده تجاری تان تردید کنید. ایده های خوب تجاری باید توسعه پیدا کرده و بزرگ تر شوند زیرا اگر این طور نباشد دیگران با استفاده از آن کسب و کاری راه می اندازند و سهم شما را از بازار کم می کنند. بزرگ تر شدن از ضروریات حفظ سوددهی شرکت است. آیا باهزینه ای مناسب قادرید به بازار هدف دسترسی پیدا کنید؟ حتی اگر کالا یا خدمتی جذاب و تامین کننده نیاز واقعی مشتری ها را تولید می کنید، سرمایه کافی در اختیار دارید و به طور بالقوه تعداد بسیار زیادی مشتری دارید، اگر نتوانید به شیوه ای مناسب و هزینه نسبتا پایین به این مشترک ها دسترسی پیدا کنید، موفق نخواهید بود. تبلیغات ابزار اصلی این دسترسی است اما حضور در رسانه ها و تبلیغ به سرمایه نقد نیاز دارد. هزینه تبلیغات خود را باید طوری تعیین کنید که همواره در رسانه های اصلی حضور داشته باشید. منظور از رسانه های اصلی، رسانه هایی-است که مشتری های بالقوه شما، آن ها را می بینند. آیا می توانید مزیت رقابتی خود را حفظ کنید؟ تردیدی وجود ندارد که ایده های جذاب رقبا را به سوی خود جذب می کند. این به آن معناست که اگر با ایده ای خلاق و جذاب کسب و کاری را آغاز کرده اید، نباید انتظار داشته باشید که در بلندمدت و حتی میان مدت تنها بازیگر در این صحنه باقی بمانید. دیگر افراد نیز با شناسایی این ایده از آن برای حضور در بازار استفاده خواهند کرد. در این جا راز تداوم فعالیت سودده داشتن مزیت نسبت به رقبا و حفظ این مزیت است. به یاد داشته باشید که با از دست دادن مزیت رقابتی خود در بهترین حالت باید به سودی اندک راضی باشید. چه میزان می توانید انرژی صرف رونق کسب و کار خود کنید؟ کارآفرینی کاری دشوار و انرژی بر است. اگر آمادگی اختصاص وقت و انرژی را به آن ندارید، دست نگه دارید




طور ساده کارآفرین به شخص حقیقی یا حقوقی ای گفته می شود که توانایی تحمل ریسک - اغلب مالی - را دارد و میتواند یک ایده اولیه را به یک فعالیت اقتصادی تبدیل کند. همه ما می توانیم یک کارآفرین باشیم، چه کارمند، چه کشاورز و ... در هر پست و مقامی که باشیم در راه انجام فعالیت های خود می توانیم کارآفرین بوده و ایده های خود برای بهبود انجام کارها را به واقعیت تبدیل کنیم.

 

یک کشاورز می تواند با راه اندازی روشهای جدید کاشت، آبیاری، نگهداری و ... کمیت یا کیفیت محصولات خود را بالا ببرد. یک کارمند می تواند برای انجام فعالیت های روزانه و البته در چهارچوب اختیارات خود روشهای جدیدی را اختیار کند تا انجام کارها برای خود و ارباب رجوع سریعتر و با کیفیت بالاتری صورت پذیرد. یک مهندس یا شرکت می تواند با قبول هزینه های تولید آزمایشگاهی، نمونه ای از یک محصول را تولید کرده و در صورت مفید بودن آنرا تولید انبوه نماید و به جامعه خود خدمت کند. یک مربی تیم فوتبال می تواند با اتخاذ روشهای مدیریتی و arrangeیک تیم به موفقیت های بسیار دست پیدا کند و ....

 

همانطور که مشاهده می کنید در تمام مثالهایی که آورده شد نوعی ریسک وجود دارد. این ریسک ممکن است باعث از بین رفتن محصول کشاورز شود یا باعث شود تا کارمند توبیخ یا اخراج شود و یا سرمایه گذاری آن مهندس یا شرکت به هدر رود. و دست آخر آنکه آن مربی تیم ممکن است سمت یا اعتبار خود را از دست دهد. بنابراین مشاهده می کنید که بسادگی میتوان این نتیجه را گرفت که "کارآفرینی بدون ریسک امکان پذیر نمی باشد." شاید از همین جمله بتوان فهمید که چرا در کشور ما در میان جوانان کارآفرینی جایگاه والایی ندارد، فعلا" اجازه دهید بحث فنی را ادامه دهیم.

 

کارآفرین چه ویژگیهایی دارد

 

خود اتکایی از اولین خصوصیات یک کار آفرین می باشد. با کمک این نیرو کارآفرین می تواند به مبارزه با سختی ها بپردازد. بنابراین اگر می خواهید کار آفرین باشید باید این توانایی را در خود تقویت کنید.

 

نیاز به انجام دادن و بدست آوردن از دیگر خصوصیات یک کارآفرین می باشد. اینگونه اشخاص بصورت دائم نیاز به آن دارند که محصول یا خدمتی را ایجاد کنند. از ساده ترین نوع آن مثلا" در فعالیت های خانگی گرفته تا پیچیده ترین کارهایی که ممکن است در تولید یک محصول یا خدمت به آن لازم باشد.

 

استفاده از نهایت بهره وری از دیگر ویژگی های یک کارآفرین هست. یک کارآفرین همواره می خواهد از وقت خود بهترین استفاده را کند.

 

تحمل ریسک از دیگر ویژگی های اینگونه افراد می باشد. یک کارآفرین می تواند ریسک ناشی از شکست را پذیرفته و تحمل کند. این ریسک ممکن است مالی یا حیثیتی باشد و یا از دست دادن بسیاری چیزها که مردم عادی در زندگی آنها را داراند، باشد.

 

آنها شکارچی فرصت ها هستند. کارآفرین بسادگی می تواند میان یک اتفاق بدون خاصیت با دیگری که در دل آن فرصت شکوفایی نهفته است، تمایز قائل شود و دومی را شکار کند.

 

نیاز به پیشرفت دائمی از دیگر ویژگیهای این افرا می باشد. حتی هنگامی که کارآفرین فعالیت اقتصادی را راه اندازی کرد متوقف نمی شود او علاقه دارد که همه روزه به پیشرفت های جدیدی دست پیدا کند.

 

کارآفرین توانایی بالایی در کنترل خود دارد. تحقیقات نشان می دهد که اغلب کارآفرینان بیشتر از آنکه بتوانند محیط بیرون را کنترل و مدریت کنند بر خود تسلط دارند. اثر جنبی این خاصیت می تواند همان قدرت کنترل بر محیط نیز باشد.

 

آنها همواره به هدف نگاه می کنند و شب و روز فکرشان رسیدن به هدف می باشد. دقت کنید که تمرکز بر هدف برای بسیاری از مردم دشوار است اغلب به کاری که در حال انجام دادن آن هستند فکر می کنند نه هدف.

 

کارآفرین توانایی تشخصی اولویت ها را دارد. خوب می داند چه کاری، چه موقع باید انجام شود و حاضر است بر سر آن با دیگران مبارزه کند.

 

خوش بینی از ویژگیهای مهم و بارز یک کارآفرین است. برای همین بسیاری از کارآفرینان جوان هستند چرا که آنها معمولا" به هر کاری خوشبین می باشند. کارآفرین در برخورد با مشکل بدون آنکه ذهن خود را مخدوش کند مبارزه می کند تا آنرا از میان بردارد. حتی اگر مشکل بزرگ باشد به خود میگود "الان که نمی شود آنرا حل کرد به کار دیگری می پردازم و بعد سراغ آن می آیم".

 

شجاعت از دیگر ویژگی های یک کارآفرین می باشد. دقت کنید که تحمل ریسک با شجاعت تفاوت بسیاری دارد، به این مثال توجه کنید. یک مدیر کارآفرین یک شرکت را در نظر بگیرید. او هموراه در حال ایجاد تغییر در شرکت می باشد تا به هدفهای خود نزدیک شود. اگر شکست بخورد باید ریسک - یا همان هزینه - آنرا بپردازد فرض کنید که پول و امکانات هم دارد و می پردازد. چیزی که این فرد نیاز دارد صفتی است بنام "شجاعت" او باید دل انجام این تغییرات و به نوعی بازی با سرنوشت خود، کارمندان و شرکت را داشته باشد.

 

کارآفرین معمولا" قدرت تحمل بالایی دارد. این قدرت تحمل از مسائل کاری شروع شده و یقینا" به مسائلی که در اجتماع یا خانواده او بدون شک رخ خواهد داد کشیده خواهد شد. قدرت تحمل جاذبه ایجاد می کند در حالی که عدم داشتن آن فرد را مجذوب می کند. مثال ساده آنکه فردی که قدرت تحمل بالایی ندارد معمولا" در یک شرکت دولتی - که قدرت تحمل و زنده بودن بالا دارد - مشغول بکار عادی و بدون جنبیش می شود.

 

کارآفرین انگیزه داخلی بالایی برای انجام کار دارد. دقت کنید که اگر فردی دارای انگیزه بسیار قوی برای انجام کاری باشد و آن انگیزه در درون آن نباشد در هر لحظه ممکن است که فرد آن کار را رها کند. اما نیروی انگیزشی در کارآفرین در درون خود او وجود دارد و تا زنده هست به کار و فعالیت ادامه می دهد. تفاوت گرمای زمین و خورشید را مقایسه کنید، اگر خورشید برود زمین سرد خواهد شد اما اگر زمین برود خورشید همچنان گرم خواهد ماند

 

 مرجع : خانه کارآفرینی

 

 


هفت عادت برای کسب و کار موفق

 

  

برای کسب و کار موفق باید هفت عادت کلیدی ایجاد کنید. نبودن یا فقدان هر یک از این عادتها می تواند گزاف باشد.زمانی که شما صلاحیت و لیاقت در هر یک از این سطوح را پیدا کنید سریعتر و راحتر از سایر رقبایتان می توانید به نتایج فوق العاده ای برسید.
1- برنامه کامل و سراسری: اولین نیاز برای کسب و کار موفق عادت برنامه ریزی می باشد. بطور کاملتر و با جزئیات بیشتری که شما برای پیشبرد فعالیتهای خود برنامه ریزی می کنید باعث می شود که خیلی سریعتر و آسانتر بتوانید برنامه های خود را پیاد ه سازی کنیدو به یک نتیجه مورد دلخواه خود برای شروع کسب و کار خود برسید.

6مخفف 
 pوجود دارد که می گوید: (proper prior planning prevents poor performance)
برنامه ریزی درست اولیه از عملکرد ضعیف جلو گیری می کند" اگر 20% از وقت خود را برای برنامه ریزی کار خود اختصاص دهید با 80% با قی مانده به مجموع اهداف خود در کسب و کار می رسید. برای برنامه ریزی بهترو پیش برد عادتها این سوالها را از خود بپرسید و جواب دهید:
1- دقیقاً محصولات و خدمات من چه چیزهایی هستند؟
2- مشتریان من چه کسانی هستند ؟
3- علت خرید مشتریان من چیست؟حج0ح
4- مشتری برای کار من به چه مقدار ارزش قائل است؟
5- چه چیزهائی باغث منع خرید مشتریان من در آینده می شود؟
6- چه چیزی باعث برتری تولیدات و محصولات من نسبت به سایر رقباء می باشد؟
7- چرا مشتریان بالقوه من از رقبای من خرید می کنند؟
8- چه چیز ارزشمندی را در خرید از رقبای من مشاهده می کنند؟
9- چگونه می توانم مشتریان رقبای خود را به خرید از محصو لات خودم ترغیب کنم؟
10- چه چیزی باید مشتریان من را متقاعد کند که خرید کردن از من را به سایرین ترجیح دهند؟
یکبار دیگر شما باید این سوالها را از خودتان بپرسید و جواب دهید، مرحله بعدی از برنامه ریزی آماده کردن هدف های خاص برای فروش و سود آوری می باشد.
شما باید دقیقاً افراد خود، پو ل، آگهی، بازاریابی، که شما برای رسیدن به اهداف خود نیاز دارید را تعیین کنید.
برنامه ریزی کاملی که شما برای هر مرحله از فعالیتهای کسب و کار خود قبل از شروع آن می کنید باغث می شود که شما به یک موقعیت عالی در هنگام شروع آن عملکردها برسید.
2- سا زماندهی کنید قبل از اینکه شروع کنید:
یکبار دیگر شما یک برنامه کامل برای شروع کسب و کار خود توسعه می بخشید، شما باید عادتهایی از سازماندهی کردن مردم و منابع مورد نیاز قبل از شروع کسب و کار خود را ایجاد کنید. در یک سازماندهی تمام منابعی را که تشخیص می دهید در فرایند برنامه ریزی به آن نیازمندید می آورید. گفته ای وجود دارد که می گوید:
" غیر حرفهای ها از روی احساس سخن می گویند اما حرفای ها با منطق سخن می گویند" کاملاً ضروری است که تمام عواملی که قبل از شروع یک کسب وکار بدان نیازمندید را تشخیص دهید و آنها را جمع آوری کنید ، چرا که حتی یک اشتباه کوچک در ابتدای راه می تواند باعث شکست کل کسب و کار شود.
3- پیدا کردن افراد مناسب:
سومین عادتی که شما باید ایجاد کنید، استخدام کردن افراد مناسب می باشد که شما را در رسیدن اهدافتان کمک می کند. 95% از موفقیت شما به عنوان یک کارآفرین و مدیر اجرائی می تواند به وسیله کیفیت وتوانمندی افرادی که شما آنها را برای کار کردن یا کار کردن روی آن تیم استخدام می کنید بستگی دارد. حقیقت اینست که بهترین موسسات بهترین افراد را دارند و بهترین موسسات درجه 2 افراد درجه 2 و بهترین موسسات درجه 3 میانگین یا حد واسط افراد را دارند، پس هر چقدرتوانمندی افراد بیشتر باشد کسب و کار نتیجه بهتری خواهد داشت.
4- عاقلانه وکالت دادن :
چهارمین عادتی که شما برای پیشبرد کسب و کار درست می باشد. شما باید تواناییهای خود را در جهت محول کردن یک شغل درست،با یک شخص درست در یک مسیر درست توسعه بخشید، ناتوانی در یک وکالت بطور موثر می تواند باعث شکست یا اجرای نادرست شخصی شود و حتی می تواند شکست در کسب و کار را به همراه داشته باشد. با گسترش کسب و کار مسئولیت فرد بیشتر شده و در بعضی از مواقع بطور شخصی نمی توان از عهده همه اموربرآید، بنابراین یک وکالت عاقلانه می تواند به او در پیشبرد امور و موفقیت بیشتر کمک کند.
5- بررسی کردن اینکه شما چه انتظاراتی دارید:
پنجمین نیاز برای یک کسب و کار موفق عادت نظارت درست می باشد. شما باید یک سیستم نظارت درست برای کسب و کار خود ایجاد کنید و از انجام شدن آن مطمئن باشید. ضروری است که شما نحوه اجرای کار خود را کنترل کنید و مطمئن شوید آن بر طبق زمان بندی و کیفیت سطوح مورد نیاز انجام می شود. همیشه گزارشی مبنی از جزئیات و کلیات کار خود را تهیه کنید و نظارت کامل برروی آن را اتخاذ کنید و همیشه از چگونگی انجام شدن آن مطلع باشید .
6- سنجش کارهای انجام شده :
ششمین عمل کارآفرینان موفق و مدیران اجرائی عادت اندازه گیری میزان کارائی می باشد.
شما باید به طور خاصی استانداردهای قابل اندازه گیری و بر گه های امتیاز را برای نتایجی که شما بدان نیاز دارید را تعیین کنید.شما باید زمان شروع وموعد کارهای خود را با توجه به انتظارات خود مد نظر گرفته و آنها را زمان بندی کنید. یک مدیر موفق همیشه زمان بندی درست و کارآمدی نسبت به کسب و کار خود داردو انجام امور خود را ما بین آن زمان بندی از پیش تعین شده قرار می دهد. اهمیت انتخاب و مشخص کردن اهداف خاص، اندازه گیریها و سنجش آنها بسیار مهم می باشد.
7- مطلع ساختن مردم از کسب و کار:
هفتمین عادت برای افراد دارای یک کسب و کار موفق تهیه گزارش منظم و به دقت از نتایج کسب و کار برای مردم می باشد. مردم اطراف شما احتیاج بدان دارند که بدانند چه چیزی در کسب و کار شما اتفاق می افتد، بانکدارها احتیاج دارند از نتایج مالی شما با خبر باشند، کارمندان شما احتیاج دارند موقعیت و شرایط شرکت شما را بدانند. افراد کلیدی شما در همه سطوح نیازمند به آن هستند که بدانند شرکت شما به چه نتایجی خواهد رسید. با مطالعه برروی چندین هزار کارمند مشخص شده است که مهمترین عاملی که منجر به خرسندی از کار می شود " دانستن کار" می باشد. مردم در هر سازمانی به طور عمیق نیازمند این هستند که بدانند و بفهمند چه چیزی در اطراف آنها و در رابطه با کار آنها اتفاق می افتد. بطور کاملتر و با دقت بیشتر مردم را از نحوه عملکرد خود مطلع سازید این امر باعث بهبود کسب و کار شما می شود و باعث می شود که به نتایج بهتری در رابطه با کسب و کار خود برسید.


مزایا و چالش‌های کار در خانه چیست؟

هم درخانه بمانید، هم کارکنید

تصور اکثریت مردم از «کار کردن از خانه» خوابیدن تا لنگ ظهر، ساعت‌ها در لباس‌خواب ماندن و ناهارهای طولانی خوردن است؛ اما این نکته را نباید فراموش کرد که اگرچه انتخاب چنین کاری می‌تواند بسیار منعطف باشد؛ اما در عین حال هنوز شغلی حرفه‌ای در نظر گرفته می‌شود و باید کاملا حرفه‌ای با آن برخورد کرد.

اشخاص باید عادات «کار در خانه» را بیاموزند، یعنی باید یاد بگیرند که محیطی مشابه محیط ادرای یا مثلا یک دفتر کار برای خود به وجود بیاورند، ساعت‌ها پشت میز کامپیوتر خود بنشینند و طوری در خانه لباس بپوشند که انگار واقعا در محل کار خود هستند؛ حتی‌الامکان هم باید از چیزهایی که حواسشان را پرت می‌کند، اجتناب کنند. یادگیری این عادات باعث می‌شود که بتوانند روی کار خود در خانه، هر آنچه که هست، تمرکز داشته باشند.عده‌ای معتقدند کار در خانه بسیار دشوارتر از کار در بیرون است؛ آنهایی که با کار در خانه مشکلی ندارند و در واقع با آن راحت‌ هستند، افراد منظمی‌اند و در طول روز می‌توانند وقت خود را به خوبی تنظیم کنند و نیازی به تعامل فیزیکی با یک همکار هم ندارند و مهم‌تر اینکه نیازی به تسهیلات اداری محل کار ندارند.کار در خانه به شخصیت افراد نیز بستگی دارد؛ افرادی که با کار در خانه می‌توانند کارآمد باشند، حتما از تفکر نقادانه و مهارت‌های سازمانی و ارتباطاتی برخوردارند.
چرا کار در خانه؟
مزیت اول: وقتی یک فرد برای امرار معاش خود گزینه کار در خانه را انتخاب می‌کند، دیگر از مزیت کار در یک محیط کار پررفت و آمد و تعاملی برخوردار نیست؛ بنابراین خودش مجبور به تشخیص نقاط ضعف و مشکلاتش می‌شود. اگر شما فردی هستید که نیاز به تایید و راهنمایی گرفتن از کارفرما دارید یا حواستان به آسانی پرت می‌شود، کار در خانه گزینه مناسبی برایتان نیست. و اگر معاشرتی و اجتماعی هستید، هم این گزینه مناسبتان نیست؛ چرا که ماندن در خانه می‌تواند شما را افسرده کند. بنابراین بهتر است اول خودتان و ویژگی‌های شخصیتی‌تان را بشناسید، بعد گزینه کار در داخل یا بیرون خانه را انتخاب کنید.
مزیت دوم: یکی از مزیت‌های کار در خانه این است که می‌تواند شما را به اعضای خانواده نزدیک نگه دارد و می‌توانید وقت بیشتری را با آنها بگذرانید. همچنین جدای اینکه تقریبا خودتان رئیس خودتان هستید و می‌توانید وقت را به دلخواه خود تنظیم کنید، به لحاظ اقتصادی هم می‌توانید صرفه‌جویی و پس‌انداز داشته باشید و سلامت‌تان تا جایی که امکان دارد، در معرض خطر قرار نمی‌گیرد؛ به عنوان مثال دیگر مجبور نیستید درآمدتان را صرف هزینه‌های رفت و آمد، غذای بیرون و خشکشویی بکنید. اگر متاهل و صاحب فرزند باشید هم مجبور به استخدام پرستار نیستید. در شهرهای شلوغ و پرترافیک هم معضلی مثل آلودگی هوا سلامت‌تان را درمعرض خطر قرار نمی‌دهد.
مزیت سوم: یکی از دلایل دیگری که افراد کار در خانه را انتخاب می‌کنند، این است که دیگر رئیسی نیست که بخواهد به آنها امر و نهی کند یا همکاری که بخواهد در کارشان وقفه بیندازد و حواسشان را پرت کند؛ اما به هر حال این افراد باید در نظر داشته باشند که در این صورت دیگر از حمایت پرسنل و مزایا و تسهیلات اداری برخوردار نخواهند بود و شاید بسیاری از موقعیت‌های حرفه‌ای را از دست بدهند.
چالش‌ها و راه‌حل‌ها
بزرگ‌ترین چالش پیش روی این افراد این است که نمی‌دانند چگونه باید از عواملی که کارشان را مختل یا حواسشان را پرت می‌کند، اجتناب کنند. از جمله مشکلات دیگر این است که ممکن است به لحاظ اجتماعی افسرده و ایزوله شوند و سایرین هم کار آنها را جدی نگیرند. راه‌حل پیشنهادی برای افرادی که در صورت کار در خانه ممکن‌ است با چنین مشکلاتی مواجه شوند، این است که در وهله اول خانواده و دوستان و آشنایان را از این وضعیت خود آگاه نگه دارند و به آنها یادآوری کنند که کار در خانه هیچ فرقی با کار در بیرون ندارد. یا مثلا اگر حس دورافتادگی از جامعه دارند، می‌توانند یک یا دو بار در هفته کارشان را در یک کافی‌شاپ یا رستوران انجام دهند.به‌طور کلی کار در خانه درست به اندازه کار در بیرون می‌تواند دشوار و دردسرساز باشد؛ اما اگر جزو دسته افرادی هستید که به دلایل مختلف تمایل به انتخاب کار در خانه دارید یا اصلا شرایط زندگی‌تان به گونه‌ای است که به غیر از این گزینه هیچ گزینه‌ دیگری را نمی‌توانید انتخاب کنید، نگران نباشید، راه‌هایی است که می‌توانید از طریق آن بر مشکلات سر راهتان غلبه کنید.
سه گام اولیه برای حرفه‌ای شدن
اولین قدم این است که سازمان‌یافته شوید. حفظ تعادل یکی از سخت‌ترین جوانب کار در خانه است، چراکه همیشه کسی یا چیزی حواس شما را پرت خواهد کرد؛ به همین دلیل شما باید به کارتان سازمان بدهید. کارتان را فایل‌ و اولویت‌بندی کنید. هر روز برنامه‌کاری خود را بنویسید.
در قدم بعدی در گوشه‌ای از خانه برای خودتان محیط کاری درست کنید؛ جایی که به شما حس اداره بدهد، نه خانه. تمام مایحتاج کاری و پرونده‌ها و مدارک خود را در آن محیط روی میز کارتان قرار دهید. سعی کنید از تلویزیون و تختخواب دوری کنید. مرحله بعدی این است که برای به حداقل رساندن عوامل اختلال و به حداکثر رساندن ساعات مفید کاری باید برای روز خود برنامه‌ریزی کنید. برای صرف وعده‌های غذایی خود زمان‌بندی کنید. سعی کنید تا جایی که امکان دارد از طولانی کردن این ساعات اجتناب کنید.
متخصص کارهای خانگی شوید
باید خوره کامپیوتر باشید. از آنجا که کار در خانه مساوی است با کار با کامپیوتر، باید سعی کنید تقریبا هر آنچه را که مربوط به کامپیوتر و نرم‌افزارهایش است، یاد بگیرید. طریقه به‌روز کردن برنامه‌های کامپیوتری را یاد بگیرید. یک کامپیوتر خراب یا کم‌سرعت می‌تواند کل کار شما را مختل کند و وقت‌تان را بگیرد.
دوری از حواس پرتی: از هر آنچه ممکن است حواستان را در خانه پرت کند، دوری کنید. هرگز قدرت کشش یخچال و تختخواب را دست‌کم نگیرید. وقتی کار در خانه را انتخاب می‌کنید، اعضای خانواده یا تلویزیون کوچک‌ترین چیزهایی هستند که به محض شروع کار می‌توانند حواس شما را پرت کنند. برنامه‌ریزی پیشاپیش می‌تواند مشکل شما را در این مورد حل کند. مثلا خوراکی‌های بین وعده‌های غذایی را از قبل آماده کنید و در دسترس خود قرار دهید. در صورتی که متاهل و صاحب فرزند هستید برای وقت گذراندن با فرزندان خود زمان مشخص تعیین کنید.
اینترنت‌بازی نکنید: یکی از عادت‌هایی که تمام افراد شاغل، در داخل یا خارج از خانه، دارند، این است که دائما به ایمیل یا صفحه‌های شخصی خود در شبکه‌های اجتماعی سر می‌زنند. به خاطر داشته باشید که این عادت می‌تواند وقت زیادی از شما تلف کند و کارتان را عقب بیندازد. بنابراین سعی کنید تا جایی که امکان دارد از انجام این کار خودداری کنید. مثلامی‌توانید در زمان استراحت خود این کار را انجام دهید. نگران نباشید از دنیا عقب نمی‌مانید.
ارتباط بگیرید: از آنجا که کارتان را از راه دور انجام می‌دهید، باید از مهارت‌های ارتباطاتی بالایی برخوردار باشید. وقتی در زمان مکالمه حضور فیزیکی دارید، بسیاری از حرف‌ها و مقاصد خود را از طریق نشانه‌های آوایی و حالات صورت و دست می‌توانید انتقال دهید؛ اما وقتی این امکان را نداشته باشید و ارتباط با رئیس‌تان صرفا از راه ایمیل صورت بگیرد، بنابراین باید منظور خود را به صورت نوشتاری واضح و دقیق بیان کنید تا ابهامی به وجود نیاید.
استراحت کنید: به خودتان استراحت بدهید. زمانی که در حال برنامه‌ریزی روزانه برای کارتان هستید، حتما زمانی را به استراحت اختصاص دهید. از پشت کامپیوتر خود بلند شوید. بدن‌تان را کش دهید. وقتی به ذهن خود استراحت می‌دهید، خلاقانه‌تر عمل خواهید کرد.
«خانگی» نشوید: از خانه بیرون بروید. وقتی تقریبا تمام هفته را در حال برقراری ارتباط از راه دور هستید، باید بعضی اوقات پایتان را از خانه بیرون بگذارید. برای قدم زدن از خانه بیرون بروید. یا سعی کنید بعضی اوقات با همکاران یا رئیس‌تان قرار کاری بگذارید. کار کردن در کافی شاپ یا رستورانی که مجهز به وای‌فای باشد هم که بهترین گزینه است.
کار خانگی واقعا یک کار است!
کارهای شخصی‌تان را در حین کار خود انجام ندهید. مثلا به شستن رخت‌چرک‌ها یا گلایه‌های مادرتان فکر نکنید. سعی کنید در حین کار فقط روی کارتان متمرکز باشید. بعضی اوقات تصور سایرین از «کار در خانه» این است که وقت شما آزاد است. نباید بگذارید این تصور اشتباه در کار شما اختلال به وجود بیاورد. بنابراین سعی کنید به درخواست‌ها یا پیشنهادهای دیگران در ساعات کاری خود نه بگویید.
دوستان و اعضای خانواده خود را در جریان ساعات کاری خود قرار دهید. مثلا به آنها بگویید در حین کار با شما تماس نگیرند، مگر اینکه کاری ضروری داشته باشند. طوری با دیگران رفتار کنید که به ساعات کاری و کارتان احترام بگذارند. نباید بگذارید بقیه فکر کنند چون شما رئیس خودتان هستید، پس هر کاری دلتان بخواهد در هر ساعتی می‌توانید انجام دهید.
فوت کوزه‌گری کار خانگی
حواستان به سلامت‌تان باشد. کار در خانه آدم را کرخت و تنبل می‌کند. همین‌که همیشه نزدیک آشپزخانه و یخچال خانه هستید، خطر اضافه وزن بیخ گوشتان است. این مشکلی است که اکثر «شاغلان در خانه» با آن مواجه هستند. برنامه‌هایتان را طوری تنظیم کنید که وقت برای ورزش کردن هم داشته باشید. سعی کنید خوراکی‌های سالم بخورید و آب آشامیدنی را هم فراموش نکنید.از باتجربه‌های این کار درس بگیرید. سراغ افرادی که سال‌هاست کارشان را در خانه انجام می‌دهند و موفق هستند، بروید و از آنها درباره رمز موفقیت‌شان بپرسید و در عین حال به دنبال راه‌های موفقیت خودتان در این مسیر باشید.زیاد با همکاران خود صمیمی نشوید. مکالمه از راه دور با همکاران آن هم درباره زندگی خصوصی شاید بسیار اغواکننده باشد؛ اما سعی کنید حتی‌الامکان از این کار خودداری کنید و روابط خود با همکاران را کاملا حرفه‌ای نگه دارید.از شروع چند کار به‌طور همزمان خودداری کنید. وقتی روز کاری خود را شروع می‌کنید، سعی کنید یک کار یا پروژه را به پایان برسانید و بعد به سراغ دیگری بروید. اگر این کار را نکنید، در آخر روز احتمال اینکه چند پروژه ناتمام روی دست‌تان مانده باشد، بسیار زیاد است.تمام امکانات و تجهیزات لازم برای کار را در خانه داشته باشید. به گزارش دنیای اقتصاد، داشتن یک خط اینترنت پرسرعت، پرینتر، اسکنر، دستگاه زیراکس و فاکس و همچنین یک سیستم بک‌آپ برای کار در خانه ضروری است. و باید سعی کنید شناخت کافی از این دستگاه‌ها و طریقه‌ کارشان داشته باشید تا هم در زمان خود و هم به لحاظ اقتصادی صرفه‌جویی کنید. سعی کنید در هر حالتی که هستید، از ابزار ارتباطاتی دور نمانید؛ مثلا تلفن‌تان روشن باشد که بتوانید از طریق تماس یا پیغام، در صورتی که اینترنت در دسترس‌تان نباشد، با رئیس یا همکاران خود ارتباط برقرار کنید. ایمیل، اسکایپ و سایر فناوری‌های ارتباطاتی می‌تواند کارتان را راحت‌تر کند و به راحتی در جریان روند کاری محل کار یا دفتر اصلی قرار بگیرید.وقتی کار در خانه را انتخاب می‌کنید، حتما باید در طول ماه یا هفته با رئیس یا همکاران خود ملاقات داشته باشید تا بتوانید با آنها تعامل فیزیکی داشته باشید و به صورت مستقیم در جریان کارها قرار بگیرید. بازگشت به محل کار برای کسانی که کار در خانه را انتخاب می‌کنند، کار بسیار دشواری است. معمولا کسانی که این راه را انتخاب می‌کنند، تا ابد آن را ادامه می‌دهند. کار در خانه می‌تواند افراد را بدعادت کند. بنابراین باید حواستان باشد که به‌راحتی از مسیر کارتان منحرف نشوید.